[فعل]

to evaporate

/ɪˈvæpəˌreɪt/
فعل گذرا
[گذشته: evaporated] [گذشته: evaporated] [گذشته کامل: evaporated]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 از بین رفتن بر باد رفتن

  • 1.The chances of the two sides reaching an agreement have evaporated.
    1. فرصت‌های اینکه دو طرف به توافق برسند، از بین رفته‌اند.

2 تبخیر شدن بخار شدن

معادل ها در دیکشنری فارسی: بخار شدن پریدن تبخیر شدن
  • 1.Heat until all the water has evaporated.
    1. حرارت دهید تا تمام آب تبخیر شود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان