1 . توضیح دادن
[فعل]

to explain

/ɪkˈspleɪn/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: explained] [گذشته: explained] [گذشته کامل: explained]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 توضیح دادن شرح دادن

مترادف و متضاد clarify describe elucidate make clear obscure
to explain something (to somebody)
چیزی را توضیح دادن (به کسی)
  • The teacher explained the rules to the children.
    معلم قوانین را برای بچه‌ها توضیح داد.
to explain that…
توضیح دادن اینکه...
  • I explained that an ambulance would be coming soon.
    من توضیح دادم که یک آمبولانس به زودی می‌آید.
to explain who/how…
توضیح دادن چه کسی/چطور و...
  • 1. Could you please explain why you're so late?
    1. می‌شود لطفا توضیح دهی چرا اینقدر دیر کردی؟
  • 2. He explained how the machine worked.
    2. او توضیح داد که ماشین چگونه کار می‌کند.
  • 3. Our guide explained where the cathedral was.
    3. راهنمای ما توضیح داد کلیسای جامع کجاست.
to explain to somebody who/how…
برای کسی توضیح دادن چه کسی/چطور و...
  • She explained to them what to do in an emergency.
    او به آنها توضیح داد که در مواقع بحران چکار کنند.
to explain +speech
توضیح دادن +نقل قول
  • ‘It works like this,’ she explained.
    او توضیح داد: «اینطوری کار می‌کند.»
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان