Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . آب پاکی روی دست کسی ریختن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[عبارت]
flea in one's ear
/fli ɪn wʌnz ir/
1
آب پاکی روی دست کسی ریختن
1.A young kid came asking for money but I sent him away with a flea in his ear.
1. یک کودک آمد از من پول خواست اما من او را فرستادم برود و آب پاکی را روی دستش ریختم.
تصاویر
کلمات نزدیک
flea
flay
flaxen
flax
flawless
flea market
fleabag
fleck
flecked
fledge
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان