Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . کک
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
flea
/fliː/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
کک
معادل ها در دیکشنری فارسی:
کک
1.The dog has fleas.
1. سگ کک گرفته است.
تصاویر
کلمات نزدیک
flay
flaxen
flax
flawless
flawed
flea in one's ear
flea market
fleabag
fleck
flecked
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان