1 . تا کردن 2 . ورشکسته شدن 3 . تا 4 . آغل گوسفند
[فعل]

to fold

/foʊld/
فعل گذرا
[گذشته: folded] [گذشته: folded] [گذشته کامل: folded]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 تا کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: تا زدن
مترادف و متضاد double double over
  • 1.I folded the letter in half and put it in an envelope.
    1. نامه را از وسط تا کردم و به درون پاکتی گذاشتم.

2 ورشکسته شدن جمع شدن

  • 1.Many small businesses fold within the first year.
    1. بسیاری از کسب‌وکارهای کوچک در اولین سال ورشکسته می‌شوند.
  • 2.The new musical folded after only twenty performances.
    2. تئاتر موزیکال جدید تنها بعد از بیست اجرا جمع شد.
[اسم]

fold

/foʊld/
قابل شمارش

3 تا لا

معادل ها در دیکشنری فارسی: تا چین چین‌خوردگی لا
توضیحاتی در رابطه با fold
fold یا "تا" به خطی گفته می‌شود که وقتی پارچه یا کاغذی را تا می‌کنید، به‌وجود می‌آید.

4 آغل گوسفند

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان