خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . قورباغه
[اسم]
frog
/frɔːɡ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
قورباغه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
غوک
قورباغه
1.The frog jumped into the pond.
1. قورباغه به درون برکه پرید.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
frock coat
frock
frizzy
frizzle
frizz
frogeye salad
froglet
frogspawn
from a to b
from a to z
کلمات نزدیک
frock
frizzy
frizz
frivolously
frivolous
froglet
frogman
frogspawn
frolic
frolicsome
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان