خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . گرافیک
2 . واضح
3 . تصویری
[صفت]
graphic
/ˈgræfɪk/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
گرافیک
[وابسته به طراحی و نمودار و ...]
معادل ها در دیکشنری فارسی:
گرافیکی
1.She’s studying graphic design.
1. او دارد طراحی گرافیک میخواند.
2
واضح
مشروح، پر جزئیات
مترادف و متضاد
descriptive
vivid
1.He gave us a graphic description of the accident.
1. او توصیف واضحی [پر جزئیاتی] از آن سانحه به ما داد [او بهطور مشروح آن سانحه را برای ما توصیف کرد].
3
تصویری
مترادف و متضاد
pictorial
visual
1.Writing is a graphic representation of language.
1. نگارش، بازنمود تصویری زبان است.
تصاویر
کلمات نزدیک
graph paper
graph
grapevine
grapefruit
grape vinegar
graphic design
graphic designer
graphic novel
graphically
graphics
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان