Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . دوام آوردن
2 . ادامه دادن
3 . امید داشتن
4 . با دست (چیزی را) به کسی دادن
5 . دست دراز کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to hold out
/hˈoʊld ˈaʊt/
فعل ناگذر
[گذشته: held out]
[گذشته: held out]
[گذشته کامل: held out]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
دوام آوردن
باقی ماندن
1.The rebels held out in the mountains for several years.
1. آشوبگرها تا چندین سال در کوهستانها دوام آوردند.
2.We can stay here for as long as our supplies hold out.
2. ما میتوانیم تا آنجا که ملزومات ما دوام بیاورند اینجا بمانیم.
2
ادامه دادن
تسلیم نشدن
1.I didn’t know how much longer I could hold out against their relentless questioning.
1. من نمیدانستم چقدر دیگر میتوانم زیر بار این بازجویی ممتد ادامه دهم [تسلیم نشوم].
3
امید داشتن
فرصت دادن، امید دادن
1.Doctors hold out little hope of her recovering.
1. دکترها امید کمی به بهبود او داشتند.
4
با دست (چیزی را) به کسی دادن
1.He held out the keys and I took them.
1. او کلیدها را داد و من آنها را گرفتم.
5
دست دراز کردن
1.I held out my hand to steady her.
1. من دستم را دراز کردم تا ایستاده نگهش دارم.
تصاویر
کلمات نزدیک
hold one's tongue
hold one's horses
hold one's head high
hold one's breath
hold on, please.
hold out for
hold over
hold somebody responsible for
hold someone in high regard
hold the clutch down and put the car in reverse gear.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان