[فعل]

to hone

/hoʊn/
فعل گذرا
[گذشته: honed] [گذشته: honed] [گذشته کامل: honed]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 تیز کردن

مترادف و متضاد sharpen
  • 1.The bone had been honed.
    1. (آن) استخوان تیز شده بود.

2 بهتر کردن بهبود بخشیدن، پروراندن

مترادف و متضاد develop improve
  • 1.She honed her debating skills at college.
    1. او مهارت‌های مناظره (کردن) خود را در دانشکده بهبود بخشید.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان