Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . عسل
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
honey
/ˈhʌn.i/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
عسل
معادل ها در دیکشنری فارسی:
انگبین
عسل
عسلی
1.Tea with honey and lemon is good for a sore throat.
1. چای با عسل و لیمو برای گلودرد خوب است.
تصاویر
کلمات نزدیک
honesty
honestly
honest to god
honest
hone
honey bee
honeycomb
honeycombed
honeydew
honeymoon
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان