1 . پیچیده
[صفت]

intricate

/ˈɪntrəkət/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more intricate] [حالت عالی: most intricate]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 پیچیده پر جزئیات

معادل ها در دیکشنری فارسی: بغرنج پیچیده
  • 1.The intricate design of the vase made it a valuable piece for her collection.
    1. طراحی پر جزئیات گلدان، آن را تبدیل به کالایی ارزشمند در مجموعه اش کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان