[فعل]

to intrigue

/ɪnˈtrig/
فعل گذرا
[گذشته: intrigued] [گذشته: intrigued] [گذشته کامل: intrigued]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 توجه (کسی را) جلب کردن مسحور کردن

  • 1.The idea intrigued her.
    1. آن ایده واقعا او را مسحور کرد.
  • 2.You've really intrigued me—tell me more!
    2. تو واقعا توجهم را جلب کردی - بیشتر برایم بگو!
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان