خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . روی ران پا
2 . دور (دو و میدانی و ...)
[اسم]
lap
/læp/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
روی ران پا
روی پا، دامان، دامن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دامان
دامن
1.The boy was sitting on his mom’s lap.
1. آن پسر، روی (ران) پای مادرش نشسته بود.
2
دور (دو و میدانی و ...)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دور
1.There are three more laps to go in the race.
1. سه دور دیگر از مسابقه باقی مانده است.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
lao
lanternfish
lantern fly
lantern-fly
lantern
in the lap of luxury
in the lap of the gods
lapdog
lapidarist
lapidary
کلمات نزدیک
laotian
laos
lanternfish
lantern
lantana
lap up
laparoscopy
lapdog
lapel
lapel mike
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان