1 . آسودن
[فعل]

to laze

/leɪz/
فعل ناگذر
[گذشته: lazed] [گذشته: lazed] [گذشته کامل: lazed]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 آسودن استراحت کردن، کار نکردن، وقت را به بطالت گذراندن

  • 1.I've spent the afternoon just lazing around.
    1. من بعدازظهرم را فقط به بطالت گذراندم.
  • 2.We lazed by the pool all day.
    2. ما تمام روز لب استخر استراحت کردیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان