1 . شانس
[اسم]

luck

/lʌk/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 شانس موفقیت، یمن

معادل ها در دیکشنری فارسی: اقبال بخت یمن شانس
مترادف و متضاد good fortune prosperity success bad luck misfortune
  • 1.It was just by luck that she got the job.
    1. فقط از روی شانس بود که آن کار را گرفت.
  • 2.She had bad luck in the last race, finishing fourth.
    2. او در آخرین مسابقه بدشانس بود، چهارم شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان