خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سازه بنایی
[اسم]
masonry
/ˈmeɪsənri/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
سازه بنایی
بنایی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بنایی
1.He acquired a knowledge of carpentry and masonry.
1. او دانش نجاری و بنایی کسب کرد.
2.She was injured by falling masonry.
2. او به وسیله یک سازه بنایی در حال سقوط آسیب دید.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
mason
mask
masjid
masher
mashed potato
masquerade
masquerade costume
mass
mass production
massage
کلمات نزدیک
mason
masochistic
masochist
masochism
masked
masque
masquerade
mass
mass construction
mass grave
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان