1 . آغاز شدن
[فعل]

to originate

/əˈrɪdʒɪneɪt/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: originated] [گذشته: originated] [گذشته کامل: originated]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 آغاز شدن ابداع کردن، سرچشمه گرفتن

معادل ها در دیکشنری فارسی: نوآوری کردن نشأت گرفتن منبعث شدن
مترادف و متضاد arise begin
  • 1.Locke originated this theory in the 17th century.
    1. "لاک" این نظریه را در قرن 17ام ابداع کرد.
  • 2.The disease is thought to have originated in the tropics.
    2. تصور می‌شود این بیماری از مناطق گرمسیری آغاز شده است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان