خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کلی
2 . در مجموع
[صفت]
overall
/ˌoʊ.vəˈrɔːl/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more overall]
[حالت عالی: most overall]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
کلی
کل
معادل ها در دیکشنری فارسی:
کلی
مترادف و متضاد
total
1.The overall situation is good, despite a few minor problems.
1. علیرغم چندین مشکل جزیی، وضعیت کلی خوب است.
[قید]
overall
/ˌoʊ.vəˈrɔːl/
غیرقابل مقایسه
2
در مجموع
به طور کلی، کلا
معادل ها در دیکشنری فارسی:
به طور کلی
مترادف و متضاد
altogether
generally
1.How much will it cost overall?
1. در مجموع هزینهاش چقدر خواهد شد؟
2.Overall, it has been a good year.
2. به طور کلی، سال خوبی بوده است.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
over and over
over again
over
ovenware
ovenbake
go overboard
overboil
overcast
overclothes
overcoat
کلمات نزدیک
overact
overabundance
over-zealous
over-the-top
over-the-counter
overall health
overall majority
overalls
overawe
overawed
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان