1 . کلی 2 . در مجموع
[صفت]

overall

/ˌoʊ.vəˈrɔːl/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more overall] [حالت عالی: most overall]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 کلی کل

معادل ها در دیکشنری فارسی: کلی
مترادف و متضاد total
  • 1.The overall situation is good, despite a few minor problems.
    1. علیرغم چندین مشکل جزیی، وضعیت کلی خوب است.
[قید]

overall

/ˌoʊ.vəˈrɔːl/
غیرقابل مقایسه

2 در مجموع به طور کلی، کلا

معادل ها در دیکشنری فارسی: به طور کلی
مترادف و متضاد altogether generally
  • 1.How much will it cost overall?
    1. در مجموع هزینه‌اش چقدر خواهد شد؟
  • 2.Overall, it has been a good year.
    2. به طور کلی، سال خوبی بوده است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان