خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . شکار
[اسم]
prey
/preɪ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
شکار
طعمه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
نخجیر
شکار
صید
1.Zebra are prey for lions.
1. گورخرها شکار شیرها هستند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
previously
previous
prevent
prevaricator
prevalent
price
price cut
price tag
priceless
pricey
کلمات نزدیک
previously
previous
preview
preventive medicine
preventive detention
price
price tag
price war
priceless
pricey
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان