[اسم]

princess

/ˈprɪn.səs/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 شاهزاده خانم

معادل ها در دیکشنری فارسی: شاهزاده خانم شاهدخت ملکزاده
  • 1.He was married to a Spanish princess.
    1. او با شاهزاده خانمی اسپانیایی ازدواج کرده بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان