[قید]

principally

/ˈprɪnsəpli/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 اساسا بیشتر، در اصل

معادل ها در دیکشنری فارسی: اصولاً عمدتا
مترادف و متضاد chiefly mainly
  • 1.No new power stations have been built, principally because of the cost.
    1. هیچ نیروگاه جدیدی ساخته نشده است، اساسا به خاطر هزینه‌اش.
  • 2.The book is aimed principally at beginners.
    2. کتاب بیشتر مبتدیان را هدف قرار داده است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان