خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نرده
[اسم]
railings
/ˈreɪlɪŋz/
غیرقابل شمارش
1
نرده
معادل ها در دیکشنری فارسی:
نرده
محجر
1.I chained my bike to the railings.
1. من دوچرخهام را به نرده زنجیر کردم.
2.iron railings
2. نرده فلزی
تصاویر
کلمات نزدیک
railhead
railcard
rail
raider
raid the fridge
railroad
railroad crossing
railway
railway carriage
railway line
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان