1 . گزارش دادن 2 . برای کسی کار کردن 3 . گزارش
[فعل]

to report

/rɪˈpɔːrt/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: reported] [گذشته: reported] [گذشته کامل: reported]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 گزارش دادن

معادل ها در دیکشنری فارسی: ابلاغ کردن گزارش دادن
مترادف و متضاد announce describe
to report something (to somebody)
چیزی را (به کسی) گزارش دادن
  • Have you reported the accident to the police yet?
    آیا تصادف را به پلیس گزارش داده‌ای؟
to report on something (to somebody)
درباره چیزی گزارش دادن (به کسی)
  • The committee will report on its research next month.
    کمیته ماه آینده گزارشی درباره تحقیقش خواهد داد.
to report (somebody/something) doing something
گزارش دادن انجام کاری (توسط کسی/چیزی)
  • 1. She has reported her daughter missing.
    1. او گزارش داده که دخترش گم شده‌است.
  • 2. The neighbors reported seeing him leave the building around noon.
    2. همسایه‌ها گزارش دادند که او را در حال ترک ساختمان در حوالی ظهر دیدند.
to report somebody/something + adj
کسی/چیزی را به حالتی گزارش دادن
  • The doctor reported the patient fully recovered.
    دکترها (وضعیت) بیمار را کاملاً بهبودیافته گزارش دادند.
to report somebody/something as something/as doing something
کسی/چیزی را به‌عنوان چیزی/انجام کاری گزارش دادن
  • The house was reported as being in excellent condition.
    گزارش داده شد که خانه در وضعیتی عالی قرار دارد.
to report that…
گزارش دادن اینکه...
  • Employers reported that graduates were deficient in writing and problem-solving skills.
    کارمندها گزارش دادند که فارغ‌التحصیل‌ها در مهارت‌های نوشتاری و حل مسئله ضعیف هستند.
to report what/how...
گزارش دادن چه/چطور ...
  • She failed to report what had occurred.
    او نتوانست گزارش دهد چه اتفاقی افتاده بود.

2 برای کسی کار کردن

  • 1.He will report to Greg Carr, Boston Technology’s chief executive.
    1. او برای "گرگ کار"، مدیرعامل "بوستون تک" کار خواهد کرد.
[اسم]

report

/rɪˈpɔːrt/
قابل شمارش

3 گزارش مقاله

معادل ها در دیکشنری فارسی: راپرت رپرتاژ گزارش
مترادف و متضاد account record review
report on/of something
گزارش درباره چیزی
  • 1. I don't believe these reports of UFO sightings.
    1. من گزارش‌های دیدن بشقاب پرنده را باور ندارم.
  • 2. There are unconfirmed reports of a shooting in the capital.
    2. گزارشاتی تایید نشده از تیراندازی در پایتخت وجود دارد.
a weather report
گزارش وضع هوا
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان