خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . گود افتادن
[فعل]
to sag
/sæɡ/
فعل ناگذر
[گذشته: sagged]
[گذشته: sagged]
[گذشته کامل: sagged]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
گود افتادن
فرونشستن، شکم دادن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
شکم دادن
1.The bed is very old and it saggs in the middle.
1. تخت خیلی قدیمی است و وسطش گود افتاده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
saffron
safflower
safety valve
safety shoes
safety regulations
saga
sagacity
sage
sagittarius
sahara
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان