1 . خواب بودن و چیزی نشنیدن
[فعل]

to sleep through

/sliːp θruː/
فعل گذرا
[گذشته: slept through] [گذشته: slept through] [گذشته کامل: slept through]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 خواب بودن و چیزی نشنیدن خواب بردن

to sleep through something
خواب بودن و چیزی نشنیدن
  • 1. I never heard the storm last night - I must have slept through it.
    1. من دیشب صدای طوفان را نشنیدم؛ احتمالاً خواب بودم و نشنیدم.
  • 2. I was so bored that I slept through the second half of the film.
    2. آن‌قدر حوصله‌ام سررفت که در نیمه دوم فیلم خوابم برد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان