خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . حلزون
[اسم]
snail
/sneɪl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
حلزون
معادل ها در دیکشنری فارسی:
حلزون
1.Snails move very slowly and often eats garden plants.
1. حلزونها بسیار آهسته حرکت میکنند و اغلب گیاهان باغ را میخورند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
snack counter
snack bar
snack
smyrnium olusatrum
smugly
snake
snake in the grass
snakes and ladders
snap
snap bean
کلمات نزدیک
snag
snack bar
snack
smutty
smut
snail mail
snake
snake charmer
snake eyes
snake in the grass
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان