1 . خرده
[اسم]

splinter

/ˈsplɪntər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 خرده تراشه

معادل ها در دیکشنری فارسی: براده تراشه
مترادف و متضاد shard
  • 1.splinters of glass
    1. خرده شیشه
  • 2.to remove a splinter from your finger
    2. تراشه را از انگشت بیرون آوردن
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان