1 . حومه‌شهری 2 . عادی و کسل‌کننده
[صفت]

suburban

/səˈbɜrbən/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more suburban] [حالت عالی: most suburban]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 حومه‌شهری حومه (شهر)

  • 1.They live in suburban Washington.
    1. آنها در حومه شهر واشنگتن زندگی می‌کنند.
suburban schools
مدارس حومه‌شهری

2 عادی و کسل‌کننده سنتی و مطابق عرف

disapproving
  • 1.His clothes are conservative and suburban.
    1. لباس‌های او محافظه‌کارانه و سنتی هستند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان