1 . سرنگ
[اسم]

syringe

/sɪˈrɪndʒ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 سرنگ

معادل ها در دیکشنری فارسی: سرنگ
مترادف و متضاد hypodermic hypodermic syringe
  • 1.a beach scattered with used syringes
    1. ساحلی پر از سرنگ های استفاده شده
  • 2.insulin syringes
    2. سرنگ های انسولین
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان