خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . یورتمه رفتن
2 . یورتمه (اسب)
[فعل]
to trot
/trɑːt/
فعل ناگذر
[گذشته: trotted]
[گذشته: trotted]
[گذشته کامل: trotted]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
یورتمه رفتن
با گامهای سریع و کوتاه رفتن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
یورتمه رفتن
1.The horse trotted along the road.
1. اسب در امتداد جاده یورتمه میرفت.
[اسم]
trot
/trɑːt/
قابل شمارش
2
یورتمه (اسب)
تند راه رفتن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
یورتمه
1.The horse slowed to a trot.
1. اسب سرعتش را در حد یورتمه آهسته کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
troposphere
tropics
tropical disease
tropical
tropic of capricorn
trotter
trouble
trouble spot
troubled
troubled childhood
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان