[صفت]

troubled

/ˈtrʌbld/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more troubled] [حالت عالی: most troubled]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 نگران دلواپس

معادل ها در دیکشنری فارسی: مشوش
a troubled expression
نگاهی نگران

2 پردردسر پرتشویش

  • 1.We live in troubled times.
    1. ما در دوران پرتشویشی زندگی می‌کنیم.
a troubled marriage
یک ازدواج پردردسر
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان