Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . شناسایی و عیبزدایی کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to troubleshoot
/ˈtrʌbəlʃut/
فعل گذرا
[گذشته: troubleshot]
[گذشته: troubleshot]
[گذشته کامل: troubleshot]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
شناسایی و عیبزدایی کردن
1.troubleshoot a problem.
1. شناسایی و عیبزدایی کردن یک مشکل
تصاویر
کلمات نزدیک
troublemaker
troubled childhood
troubled
trouble spot
trouble
troubleshooter
troubleshooting
troublesome
trough
trounce
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان