خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بیباک
2 . مأیوسنشده
[صفت]
undaunted
/ˌʌnˈdɔːntɪd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more undaunted]
[حالت عالی: most undaunted]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بیباک
نترس، بیواهمه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
جری
formal
1.Undaunted, she persevered.
1. او بیواهمه، ثابتقدم باقی ماند.
2
مأیوسنشده
ناامیدنشده
formal
مترادف و متضاد
undeterred
1.He seemed undaunted by all the opposition to his idea.
1. ظاهراً او از آن همه مخالفت با ایدهاش ناامید نشده بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
undated
undamaged
uncut
uncultivated
unctuous
undecided
undeclared
undefeatable
undefeated
undefended
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان