1 . به (سمت) طبقه بالا 2 . طبقه بالا 3 . طبقه بالا
[قید]

upstairs

/ˌʌpˈsterz/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 به (سمت) طبقه بالا

مترادف و متضاد downstairs
  • 1.He ran upstairs to answer the phone.
    1. او به طبقه بالا دوید تا تلفن را جواب دهد.
  • 2.If I forget something, I don't have to go upstairs.
    2. اگر چیزی را فراموش کنم، مجبور نیستم به طبقه بالا بروم.
[اسم]

the upstairs

/ˌʌpˈsterz/
غیرقابل شمارش

2 طبقه بالا

معادل ها در دیکشنری فارسی: بالاخانه
مترادف و متضاد downstairs
  • 1.We've converted the upstairs into an office.
    1. ما طبقه بالا را به دفتر کار تبدیل کردیم.
[صفت]

upstairs

/ˌʌpˈsterz/
غیرقابل مقایسه

3 طبقه بالا

مترادف و متضاد downstairs
  • 1.An upstairs window was open.
    1. یک پنجره طبقه بالا باز بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان