[اسم]

the upshot

/ˈʌpʃɑːt/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 نتیجه سرانجام، پیامد

مترادف و متضاد outcome
  • 1.The upshot of it all was that he left college and got a job.
    1. نتیجه همه این (اتفاقات) این بود که او دانشکده را رها کرد و کار پیدا کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان