خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ضعیف کردن
[فعل]
to weaken
/ˈwiːkən/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: weakened]
[گذشته: weakened]
[گذشته کامل: weakened]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
ضعیف کردن
تضعیف کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تضعیف کردن
سست شدن
مترادف و متضاد
strengthen
1.He was weakened by illness.
1. او به خاطر بیماری ضعیف شده بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
weak-kneed
weak sunlight
weak point
weak force
weak
weakening
weakling
weakly
weakness
wealth
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان