خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ارگ
2 . اندام
[اسم]
el órgano
/ˈɔɾɣano/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: órganos]
1
ارگ
1.Todos los domingos mi tío toca el órgano en la iglesia.
1. تمام یکشنبهها عموی من در کلیسا ارگ مینوازد.
2
اندام
عضو
1.En el hospital me informé sobre la donación de órganos.
1. من در بیمارستان درمورد اهدای اعضا اطلاعاتی کسب کردم.
کلمات نزدیک
guitarra eléctrica
tuba
trompa
trombón
triángulo
xilófono
acordeón
ukelele
armónica
ópera
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان