خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . قصد انجام کاری را داشتن
[عبارت]
a punto de
/a pˈunto ðˈe/
1
قصد انجام کاری را داشتن
در حال انجام کاری بودن
1.Estaba a punto de llamarte cuando sonó el teléfono y eras tú.
1. داشتم به تو زنگ میزدم که تلفن زنگ خورد و تو بودی.
کلمات نزدیک
robot de cocina
exprimidor
freidora
picadora
arrendatario
torcido
descolocado
desastre
gotear
apretar
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان