خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مدیریت
[اسم]
la administración
/ˌadminˌistɾaθjˈɔn/
غیرقابل شمارش
مونث
1
مدیریت
اداره
1.Raúl está tomando un curso en administración de empresas en Harvard.
1. "رائول" دارد در هاروارد دورهای در زمینه مدیریت کسبوکار میگذراند.
کلمات نزدیک
demanda
formación
temporal
fijo
contrato
financiero
producción
despedir
echar
estabilidad
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان