خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . راهبندان
[اسم]
el atasco
/atˈasko/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: atascos]
1
راهبندان
1.Disculpen que llegue tarde. Hubo un atasco en la autopista.
1. ببخشید که دیر رسیدم. در بزرگراه راهبندان شده بود.
کلمات نزدیک
estacionamiento
obra
semáforo
gasolinera
autopista
intersección
peaje
paso elevado
paso inferior
calle de dirección única
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان