خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بزرگراه
[اسم]
la autopista
/ˌaʊtopˈista/
قابل شمارش
مونث
[جمع: autopistas]
1
بزرگراه
1.Tomamos la autopista y llegamos con una hora de anticipación.
1. ما از بزرگراه رفتیم و یک ساعت زودتر از وقتی که پیشبینی کرده بودیم، رسیدیم.
کلمات نزدیک
carretera
canoa
faro
muelle
barco de pesca
gasolinera
semáforo
obra
estacionamiento
atasco
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان