خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سینی
2 . نوار میانی دو جاده
[اسم]
la bandeja
/bandˈexa/
قابل شمارش
مونث
[جمع: bandejas]
1
سینی
1.Tania trajo una bandeja de pastelitos a la fiesta.
1. "تانیا" یک سبد کاپکیک به مهمانی آورد.
2
نوار میانی دو جاده
1.Es muy peligroso caminar de noche sobre la bandeja.
1. راهرفتن در شب در نوار میانی دو جاده بسیار خطرناک است.
کلمات نزدیک
melón
pasta
ir de compras
una docena de huevos
una botella de leche
jarra
plato hondo
plato llano
plato de postre
poner la mesa
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان