خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . باتری
2 . درام (ساز)
[اسم]
la batería
/bˌatɛɾˈia/
قابل شمارش
مونث
[جمع: baterías]
1
باتری
1.La cámara viene con una batería recargable.
1. (این) دوربین یک باتری قابلشارژ دارد.
2
درام (ساز)
1.Me gustaría aprender a tocar la batería.
1. دوست دارم یاد بگیرم که درام بزنم.
کلمات نزدیک
limpiaparabrisas
bocina
embrague
freno
acelerador
maletero
retrovisor exterior
espejo retrovisor
parabrisas
capó
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان