خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خستگی
[اسم]
el cansancio
/kansˈanθjo/
غیرقابل شمارش
مذکر
1
خستگی
1.Mi estado constante de cansancio me ha hecho menos sociable.
1. حالت خستگی مدام من باعث میشود که خیلی اجتماعی نباشم.
کلمات نزدیک
supositorio
venda
transfusión
chequeo
ecografía
mareo
debilidad
faringitis
ansiedad
malestar
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان