1 . حرف 2 . شخصیت
[اسم]

el carácter

/kaɾˈaktɛɾ/
قابل شمارش مذکر
[جمع: caracteres]

1 حرف کلمه، کاراکتر

  • 1.La carta está escrita con caracteres chinos.
    1. کارت با حروف چینی نوشته شده‌است.

2 شخصیت

  • 1.Mi madre tiene un carácter muy fuerte.
    1. مادرم شخصیتی بسیار قوی دارد.
con mucho carácter
باشخصیت بودن
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان