خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . گردنبند
[اسم]
el collar
/kɔʎˈaɾ/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: collares]
1
گردنبند
1.La princesa llevaba un collar de oro exquisito.
1. شاهزاده یک گردنبند طلای بسیار زیبا انداخته بود.
کلمات نزدیک
sombrero
bufanda
guante
bolso
cinturón
monedero
gorro de lana
corbata
pajarita
gorra
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان