خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ساحل
[اسم]
la costa
/kˈɔsta/
قابل شمارش
مونث
[جمع: costas]
1
ساحل
کناره
1.Pasamos la Navidad en la costa de Chile y disfrutamos del clima veraniego.
1. ما کریسمس را در ساحل شیلی گذراندیم و از آبوهوای تابستانی لذت بردیم.
کلمات نزدیک
géiser
corriente
selva
pantano
cañón
acantilado
arrecife de coral
aurora
lluvia
nieve
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان