خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . چاقو
2 . عاج
3 . پایه
[اسم]
el cuchillo
/kutʃˈiʎo/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: cuchillos]
1
چاقو
1.Ryan puso la mesa con platos, tenedores, cuchillos y cucharas.
1. "رایان" میز را با بشقاب، چنگال، چاقو و قاشق چید.
2
عاج
1.Los cuchillos del jabalí estaban muy afilados.
1. عاجهای گراز بسیار تیز بودند.
3
پایه
تکیهگاه
1.Los cuchillos del puente están hechos de madera.
1. پایههای پل از چوب ساخته شدهاند.
کلمات نزدیک
tenedor
cuchara
máquina de coser
radiador
ventilador
plato
cuenco
vaso
cubo de basura
palillo
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان