1 . تار 2 . طناب
[اسم]

la cuerda

/kwˈɛɾða/
قابل شمارش مونث
[جمع: cuerdas]

1 تار سیم، زه

  • 1.Había que reemplazar las cuerdas del violín.
    1. تارهای ویولن باید عوض می‌شد.

2 طناب (el cuerda)

  • 1.Hará falta una cuerda fuerte para escalar la montaña.
    1. ما برای بالا‌رفتن از کوه به یک طناب محکم نیاز داریم.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان