خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پوست
[اسم]
el cutis
/kˈutis/
غیرقابل شمارش
مذکر
1
پوست
1.Mi abuela se limpiaba la cara con jabón de avena y tenía un cutis perfecto.
1. مادربزرگم صورتش را با صابون جو دو سر تمیز میکرد و پوستی عالی داشت.
کلمات نزدیک
aspecto
pensamiento
lavanda
tibio
cabelludo
descartar
colorete
loción
maquillaje
aseo
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان